يلدا يعني چه؟ چرا اسم دخترها را يلدا مي گذارند و اسم پسرها نه؟ چرا شب يلدا پيش مردم اين همه عزيز است؟ چرا در شب يلدا هندوانه مي خورند؟

اصلاً در شب يلدا چه مي كردند؟ ... و اينها تازه قطره اي از درياي سؤالاتي بود كه در مغزم مثل كتري آبجوش غل غل مي كرد ...

سيداحمد وكيليان، كارشناس فرهنگ مردم، دستيار شادروان استاد انجوي شيرازي و برنده جايزه كتاب برگزيده مسابقات بين المللي در انجمن فولكلور ايتاليا ،2000 كتري را از روي مغزم برداشت. او درباره يلدا مي گويد:

يلدا واژه اي سرياني است و به معني ميلاد و تولد، چون شب يلدا را با ميلاد مسيح تطبيق مي كرده اند و شايد به همين خاطر اين اسم را بر دخترها مي گذارند.از طرفي در ادبيات ما، سياهي گيسوي يار را به شب يلدا تمثيل مي كنند.


نظر به روي تو هر بامداد نوروزيست

شب فراق تو هرگه كه هست يلداييست(سعدي)


ثعالبي در كتاب شمارالقلوب مي گويد: «شب يلدا، شب ميلاد عيسي است و در درازي بدومثل مي زنند». در فرهنگ سرياني به زبان انگليسي تأليف «پاين اسميت» هم يلدا با نوئل تطبيق داده شده است.

وكيليان ادامه مي دهد: در آيين مهر هم شب يلدا را زاد شب مهر مي دانستند، چون شب يلدا بلندترين شب سال است كه پس از آن روزها بلند مي شوند و روشني بر تاريكي چيره مي گردد. از اين رو ايرانيان باستان اين شب را جشن مي گرفتند و هنوز هم جشن مي گيرند و در اين شب بيش از هرچيز انار و هندوانه مي خورند. زيرا گل انار و گل هندوانه سرخ رنگ و به رنگ بامداد پيش از برآمدن خورشيد است.

اما آيا شب يلدا در تمام شهرها و مناطق مختلف ايران كه داراي اين همه تنوع لهجه و قوميت است يك شكل اجرا مي شود؟ وكيليان چنين پاسخ مي دهد نه چنين نيست. شب يلدا مثل همه آيين ها در شهرها و قوميت ها و مناطق مختلف كشورمان با فرهنگ و سنن همان مناطق آغشته و تركيب شده است. مثلاً در مناطق كردنشين مردم سنندج از سه ماه به زمستان مانده انگور بادوامي را از سقف اتاقي خنك مي آويزند، تا شب چله (يلدا) به همراه سيب و گلابي تناول كنند. بيشتر خانواده هاي سنندجي هم چند عدد خربزه براي مصرف زمستان در ترشي مي اندازند و در شب يلدا به جاي هندوانه يك عدد از آن خربزه ترشي را مي خورند و انجام اين كار را بي حكمت نمي دانند. خانواده هايي هم كه دختر تازه عروس دارند در شب يلدا خنچه اي پر از ميوه، شيريني و آجيل به همراه يك عدد خربزه ترشي براي دخترشان مي فرستند. نفرستادن خربزه ترشي نوعي بي اعتنايي به داماد تلقي مي شود. البته اگر دختري نامزد داشته باشد، نظير اين هديه را از خانواده داماد دريافت مي كند.


ثعالبي در كتاب شمارالقلوب مي گويد: «شب يلدا، شب ميلاد عيسي است و در درازي بدومثل مي زنند». در فرهنگ سرياني به زبان انگليسي تأليف «پاين اسميت» هم يلدا با نوئل تطبيق داده شده است.
اما در ديگر شهرهاي كشور چطور؟ آيا آنها هم همين سنن را دارند؟ وكيليان با خنده مي گويد: «از اين هم جالبتر! در شهرهايي مثل نقده، پيرانشهر، اشنويه و مهاباد در شب نشيني يلدا، بيت خوانها به خواندن بيت و باوهاي كردي مي پردازند وخوانندگان هم ترانه هاي كردي مي خوانند و جوانان هم به جوراب بازي و فنجان بازي سرگرم مي شوند. (بيت و باوها افسانه هاي منظومي است كه از پيشينيان به يادگار مانده است. اين افسانه هاي حماسي، عشقي و تراژدي هستند.) از طرفي مردم كرد عقيده دارند شب يلدا بدون برف و باران رونقي ندارد و بارش برف و باران را در اين شب نشانه سالي پربركت مي دانند. زنان كرمانشاهي پوست آجيل شب يلدا را در آب روان مي ريزند تا سالي پرباران داشته باشند. ريختن مقداري از آجيل شب يلدا را در آجيل عروسي مايه شگون مي دانند.

آذري ها چطور؟ آنها شب يلدا را چه مي كنند؟ (يا بهتر بگويم چه مي كردند) وكيليان اين بارهم با دست پر جواب سؤالم را مي دهد و البته بازهم با لبخند. «دختران شوهركرده «قارنا» از توابع نقده به خانه پدر مي روند و سه شبانه روز مهمان پدر مي شوند و بعد به خانه شوهر بازمي گردند و تا يك سال حق رفتن به خانه پدر را ندارند. مردم معتقدند با اين كار دختر به خانه شوهر عادت مي كند و هوس قهر كردن از سرش مي پرد. اين رسم فقط مربوط به سال اول ازدواج است و پس از آن دختر مي تواند آزادانه به خانه پدر رفت وآمد كند. مردم تكاب هم در شب يلدا گندم برشته مي خورند و مقداري از آن را براي پرندگان به بام خانه مي ريزند تا سال پربركتي در انتظارشان باشد. در تكاب جواناني كه نامزد دارند شب چله بالاي بام خانه نامزدشان مي روند و شترك هايي را درست كرده اند و با پارچه هاي قيمتي تزيين كرده اند به نخي مي بندند و از هواكش بام خانه پايين مي اندازند. اهل خانه هم كه با اين رسم آشنا هستند در خورجيني كه روي شتر هست چيزهايي خوردني مي ريزند و مي گويند: بكش بالا، خدا مطلبت را برآورده كند. اهالي آذرشهر شب يلدا هندوانه ممقان كه ممتاز و خواص آن را بيشتر مي دانند مي خورند و عقيده دارند با خوردن هندوانه سوز و سرماي زمستان بر آنها اثر نمي كند. زنان آذرشهر هم پيش از فرارسيدن زمستان و شب يلدا خانه تكاني مي كنند و تا آخر چله كوچك، دهم بهمن ديگر خانه تكاني نخواهندكرد. زيرا عقيده دارند خانه تكاني در اين ايام سبب مي شود چله آنها را نفرين نكند و به نكبت و بدبختي دچار نشوند! در شب آخر چله كوچك هم (دهم بهمن) زنان آذرشهر در بالاي بام خانه هايشان آتش مي افروزند و شعري مي خوانند كه معني آن چنين است: چله فرار كرد، هاي، چله فراركرد و بچه هايش را برداشت و فرار كرد. مردم اردبيل هم در شب يلدا يا شب چله بزرگ جشن مي گيرند و پس از خوردن شام و هندوانه و خربزه يكي از اعضاي خانواده ماستي را كه از چند روز پيش از يلدا درست كرده اند، مي آورد و با كارد مي برد و مي گويد: «درد و بلامان را امشب بريديم و اميدواريم كه عمرمان زياد شود. خوردن ماست را هم در شب يلدا سبب مقاومت بدن در سرماي زمستان مي دانند. اردبيلي ها معتقدند در نصف شب يلدا «چله» وارد شهر مي شود و در آن ساعت همه اعضاي خانواده به صحرا مي روند و يك صدا مي گويند: اي چله بزرگ، تو را به خدا سوگند سخت نگير و بعد آتش روشن مي كنند و به خانه شان برمي گردند...